کد مطلب:106693 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:147

نامه 070-به سهل بن حنیف











[صفحه 377]

از جمله نامه های امام (ع) به سهل بن حنیف كه از طرف وی حاكم مدینه بود، در مورد گروهی از مردم آنجا كه به معاویه پیوسته بودند. تسلل: یك به یك رفتن ایضاع: شتافتن، الاهطاع نیز به همان معناست اثره: خودبینی، خودرای بودن (اما بعد، اطلاع یافته ام، افرادی از مردم آنجا به معاویه می پیوندند، نسبت به از دست دادن آنان و كاستی یاری آنها از تو، افسرده مباش، همین خود برای گمراهی آنها و شفا یافتن تو از آنها بس است. آنها از هدایت و رستگاری گریزان و به سمت گمراهی و جهالت شتابانند، آنان به دنیا علاقمند هستند، از آن روست كه بدان رو آورده و به طرف آن می تازند، آنان عدل و داد را ترك كردند، دیدند، شنیدند و در گوش گرفتند و دانستند كه پیش ما همه ی مردم، به طور برابر از حق برخوردارند، با این حال به سمت نابرابری و این كه حقی را به خود اختصاص دهند، گریختند، خداوند آنها را از رحمتش دور كند و نابودشان سازد. به خدا قسم كه آنها از ظلم و ستم فرار نكرده و به عدل و داد نپیوسته اند، و ما امیدواریم در امر خلافت كه خداوند دشواری اش را برای ما آسان و ناهمواری اش را برای ما هموار سازد، اگر به تمام اینها اراده ی خدا و مصلحت تعلق بگی

رد، والسلام.) عبارت: اما بعد... معاویه، اطلاع از آگاهی خود به جریان كار آنهاست. و عبارت: فلا تاسف... مددهم، نوعی دلداری از سوی امام (ع) به سهل است به خاطر از دست دادن افراد مدینه و كمك ایشان. و در عبارت: فكفی... العدل، از تاسف بر فرار و دوری از مردم مدینه، سخن را به ذكر عیبهایشان، در دو قیاس مضمر كشانده است كه صغرای قیاس اول همان جمله ی: فكفی... الجهل است، و كبرای مقدر آن نیز چنین است: و هر كسی كه آنطور باشد، جای تاسف ندارد. كلمه ی: فرار فاعل كفی است، كلمات: غیا، شافیا تمیزند. صغرای قیاس دوم، جمله ی: و انما هم اهل الدنیا، است. یعنی، چون و روش آنها چنین بود، از عدالت نزد ما باخبر بودند، و می دانستند كه مردم در نزد ما به طور مساوی از حق برخوردارند، به سمت اختصاص دادن حقی برای خود و استبدادی كه نزد معاویه بود، فرار كردند. و كبرای مقدر آن نیز چنین است: و هر كس كه دارای چنان حالتی است، تاسف بر او روا نیست. و از آن رو، امام (ع) آنها را به دوری از رحمت خدا و هلاكت، نفرین كرده است، كلمات: بعدا و سحقا. مصادری هستند كه برای نفرین وضع شده اند. آنگاه امام (ع)، سوگند یاد كرده كه آنان از ظلم و جوری وی، فرار نكرده و به عدل

و داد معاویه نپیوسته اند، تا مطلب خود را- در مورد حالات این مردم كه به خاطر چه چیز منحصرا از امام فاصله گرفته اند- تاكید نماید. سرانجام، او را بر آنچه از خداوند آرزو دارد، یعنی آسان ساختن دشواری امر خلافت بر ایشان و هموار سازی ناهمواریها- به خواست خدا- امیدوار ساخته است.


صفحه 377.